خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

 

يَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون 
افسوس بر اين بندگان  !!!
هيچ پيامبرى براى هدايت آنان نيامد
مگر اينکه او را تمسخر مى‏کردند !
سوره ي مباركه ي يس ، آيه ي 30
  
من (حضرت علي عليه السلام ) با پيامبر (صلي الله عليه و آله) بودم
آنگاه که سران قريش نزد او آمدندو گفتند:
اي محمد ! تو ادعاي بزرگي کردي ، که هيچ يک از پدران
و خاندانت نکردند ، ما از تو معجزه‏اي مي‏خواهيم ، اگر پاسخ
مثبت داده ، انجام دهي ، مي‏دانيم تو پيامبر  و فرستاده ي
خدايي ، و اگر از انجام آن سر باز زني ، خواهيم دانست که
ساحر  و دروغگويي.
 پس  پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود : شما چه مي‏خواهيد؟
گفتند: اين درخت را بخوان تا از ريشه کنده‏ شده و در پيش تو بايستد.
 پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: خداوند بر همه
چيز تواناست. حال اگر خداوند اين کار را بکند
آيا ايمان مي‏آوريد؟ و به حق شهادت مي‏دهيد؟
گفتند : آري .
 پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: من بزودي نشانتان
مي‏دهم آنچه را که درخواست کرديد ،
و همانا بهتر از هر کس مي‏دانم که شما
به خير و نيکي باز نخواهيد گشت ،
زيرا در ميان شما کسي است که کشته شده و
در چاه بدر دفن خواهد شد ، و کسي است که جنگ احزاب
را تدارک خواهد کرد ، سپس به درخت اشاره کرد
و فرمود: اي درخت! اگر به خدا و روز قيامت
ايمان داري ، و مي‏داني من پيامبر خدايم ، از زمين با
ريشه‏هايت درآي ، و به فرمان خدا در پيش روي من
قرار گير. سوگند به پيامبري که خدا او را به حق
مبعوث کرد ، درخت با ريشه‏هايش از زمين کنده‏ شده ،
 و پيش آمد که با صداي شديد چونان به هم خوردن
بال پرندگان ، يا به هم خوردن شاخه‏هاي درختان ،
جلو آمد و در پيش روي پيامبر (صلي الله عليه و آله)
ايستاد که برخي از شاخههاي بلند خود را بر روي
پيامبر (صلي الله عليه و آله) و بعضي ديگر را روي
من انداخت و من در طرف راست پيامبر (صلي الله عليه و آله)
ايستاده بودم ، وقتي سران قريش اين منظره را مشاهده
کردند ، با کبر و غرور گفتند: به درخت فرمان ده 
 نصفش جلوتر آيد ، و نصف ديگر در جاي خود بماند .
پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمان داد. نيمي از
درخت با وضعي شگفت‏آور و صدايي سخت به پيامبر
(صلي الله عليه و آله) نزديک شد گويا مي‏خواست
دور آن حضرت بپيچد ، اما سران قريش از روي کفر
و سرکشي گفتند : فرما ده اين نصف باز گردد و به
نيم ديگر ملحق شود ، و به صورت اول درآيد. پيامبر
(صلي الله عليه و آله) دستور داد و چنان شد ،
من گفتم: لا اله الا الله اي رسول خدا من نخستين کسي هستم
که به تو ايمان آوردم، و نخستين فردي هستم اقرار مي‏کنم
که درخت با فرمان خدا براي تصديق نبوت و بزرگداشت
دعوت رسالت، آنچه را خواستي انجام داد .
 اما سران قريش همگي گفتند : او ساحري است دروغگو ،
که سحري شگفت‏آور دارد ، و سخت با مهارت است  
و خطاب به پيامبر (صلي الله عليه و آله) گفتند :
 
آيا نبوت تو را کسي جز امثال علي باور مي‏کند ؟
 
نهج البلاغه ، ترجمه ي محمد دشتي ، خطبه ي قاصعه ( 199 ) ، قسمت 18 ،  ص293
     www.javani.loxblog.com
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب